چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p56

...و برا خودم متاسفم که هر از گاهی نگرانت شدم برا خودم متاسفمممم...متاسفم که با اینکه میدونستم قرار نیس هیچوقت با من مثل بقیه رفتار کنی سعی کردم خواهری کنم برات....دیگه چندشم میشه وقتی اسمت به گوشم میرسه تو همونی هستی که تو اوج بچگیم منو با کارت افسرده کردی(داد و نفس نفس)...دیگه هیچوقت جرعت نکن با من کاری داشته باشی وگرنه بلایی سر خودم و خودت میارم که تو تاریخ ازش کتابا بنویسن

با تموم شدن حرفاش از ماشین پیاده شد و رو به کوک گفت
ا.ت: کجا میخواستی بریم؟من امادم(لبخند)
....
تهیونگ سرشو رو فرمون گذاشت و آهی کشید...این دختر هم ازش متنفر شد....این دختر چیه..عشقش ازش متنفر شده...باورش نمیشد که اینقدر اذیتش کرده که سر گذاشته به دریا و خودشو انداخته بین یه مشت قاچاقچی

تهیونگ ویو
ا.ت...واقعا لازم بود اینجوری واقعیتو بزنی تو صورتم؟اره من خلم...
تهیونگ: یا کیم تهیونگگگگ تو چرا اون فاحشه رو اوردی تو خونتتتتتت اشغالل(داد و مشت رو فرمون)
تهیونگ: چی میشد اگر بچگی واقعیتو بهم میگفتن؟چیمیشد اگر خودمو پر از نفرت از این مادر و دختر نمیکردم؟مامان جوران...مامان ناتنی تو چطوری اینقدر خوب بودی باهام؟چرا من با بچت اینجورم(زمزمه)

تهیونگ سرشو اورد بالا و ماشین رو روشن کرد و به سمت جای نا معلونی رفت...الان تنهایی چیزی بود که واقعا میخواست قبل از اینکه دوباره سرد شه بهتر بود حرکتی بزنه چون اگر سرد میشد...اتفاقای خوبی نمیافتاد
...
هانا و بچها: تاداننن تولدت مبارک
با صدای جیغ و برف شادی و... ا.ت برگشت و با دیدن دوستاش لبخند بچگونه و شادی رو لبش امد
ا.ت: بچهااااا
هانا: ا،تیییی تولدت مبارککک
ا.ت: هانااااااا(بغل کردن همو)
هان: تولدت مبارک(دادن کلاه تولد)
ا.ت: عر مرسیییییییییی
نارال: ا.ت با خودت پسر اوردی؟
ا.ت: اهم بچها معرفی میکنم جئون جونگکوک برادرم هست که بعد از سالها دیدمش
صدای جمعیت جیغ شد و همه بهش میگفتن چقدر خوشتیپی و جونگکوک با خجالت و خنده سرشو انداخته بود پایین
جیمی: اووو ا.ت دستت چی شده؟
ا.ت: سوخته یکم
هانا: چرا؟
سوفیا: ا.ت بیا برات کرم بزنم

سوفیا با کرم نزدیک شدو و وقتی داشت کرم میزدن هان از بغل ا،تو صدا زد و تا ا.ت سرشو برگردوند هانا کیکو زد تو صورتش و همه شروع کردن خندیدن
نارال: متولد مردددد
جونگکوک: کُروکه(اینجور به نظر میاد/همینو بگو)
ا.ت به زور سرشو از تو کیک در آورد و چشماشو پاک کرد
ا.ت: اححح چینچاا(اححح واقعا کهه)باشه کرمتون ریخت؟
بیست نفر با هم گفتن نعععع خیرررر
ا.ت: دیگه چیکار میخواید بکنید؟
یهو همه زیر ا،تو گرفتن به سمت استخر وسط ویلا گردان بردن ا.ت در حالی که التماس کوک میکرد که نجاتش بده کوک می‌خندید...

80❤️🌚🎀
عذاب وجدانی باشه؟
دیدگاه ها (۴۰)

سناریو

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

بیاکپشن

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

Between the Tides³²یک هفته بعد تهیونگتو دفترم بودم تق تق تق ...

love Between the Tides³³تهیونگ: کی بود؟ دوهی: گفتم که ا/ت ته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط